شعر سکوت

چرا روح تو در سنگلاخ های دنیا اسیر شد
چرا روح تو به آغوش من نیامد
چرا روح تو در بیراهه های دنیا سرگردان ماند
چرا روح تو به سوی من نیامد
چرا دنیای شب ما را از یکدیگر جدا کرد
چرا دنیای شب مرا فراگرفت
چرا صورت تو در تاریکی درخشید
چرا صدای تو گوشهای مرا نوازش کرد
ولی خود تو در ماوراء صدایت
در ماوراءجهان
در ماوراءتنهایی
در ماوراءسکوت
پنهان شدی
سکوت کلمات
مرا در خود گرفته اند
ای مردمان
صدای مرا می شنوید
که به سوی شما می آید
کلمات را می شناسید
که انباشته از سکوت
من هستند
ولی دیرگاه خواهد بود
آن روزی که به سراغ من می آئید
من روی به سوی دیگر
خواهم داشت
و شما بیهوده
در سکوت کلمات
صدای مرا جستجو خواهید
کرد...

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : جمعه 30 فروردين 1392برچسب:, | 14:12 | نويسنده : parmis |